
زمانی که رکود باعث شد شرکت مشاوره مهندسی او تغییر کند، ثروت فواد این تبلیغات را رد کرد و تکالیف خود را انجام داد.
تولید افزودنی در 20 سال گذشته راه طولانی را پیموده است و به یک روش تولید حیاتی برای تولیدکنندگان در بسیاری از بخشهای صنعتی و مصرفی تبدیل شده است. همیشه اینطور نبود. زمانی بود که پرینت سه بعدی پرهزینه، پیچیده و اثبات نشده با مواد موجود کم و حتی برنامه های کاربردی کمتر بود. اما پتانسیل صعودی به اندازهای قوی بود که شرکتهایی که به دنبال یک مزیت رقابتی یا جایگاهی برای خود میگردند، به این نتیجه رسیدند که پاداشها بر ریسکها بیشتر است.
این وضعیت برای Tharwat Fouad، رئیس و بنیانگذار Anubis 3D Industrial Solutions بود. Anubis، یک شرکت کانادایی واقع در نزدیکی تورنتو، یک ارائه دهنده خدمات چاپ سه بعدی پلیمری است که ابزارهای انتهایی را برای کاربردهای روباتیک و پرینت های سه بعدی نمونه اولیه یا قطعات صنعتی کم حجم می سازد.
Anubis همیشه تولید کننده مواد افزودنی نبود. در سال 2006 به عنوان یک شرکت مشاوره مهندسی که بر مدیریت دارایی های ثابت تمرکز داشت شروع به کار کرد. برای فواد، مهندسی که به مدت 18 سال پروژه های مهندسی را در Procter and Gamble مدیریت می کرد – و کار مشاوره ثابت بود – حداقل در ابتدا مناسب بود. اما با شروع رکود بزرگ، این شرکت در آینده نامشخصی خیره شد. با لغو قراردادها و کمی کار جدید در خط لوله، فواد می دانست که آنوبیس باید به یک تجارت پایدارتر تبدیل شود.
فواد می گوید: ما 9 ایده داشتیم که می توانستیم با آنها کار کنیم و چاپ سه بعدی یکی از آنها بود. “آینده ای در آن وجود داشت. ما میتوانیم دانش مهندسی را با صنعت و فناوری جدید ادغام کنیم [for] یک مزیت برای ورود به بازار، به جای اینکه یکی دیگر از فروشگاه های CNC در کنار جاده باشد. این یک فناوری بود که نیاز به نوآوری داشت و ما در این زمینه کوتاهی نکردیم.»
تبلیغات قابل توجهی پیرامون چاپ سه بعدی به عنوان فناوری مخرب بعدی وجود داشت، اما فواد تمام تلاش خود را کرد تا آن را نادیده بگیرد. او که میدانست تنها یک شلیک به محور شرکتش زده است، قبل از اینکه به چاپ سه بعدی بپردازد، خودش این فناوری را بررسی کرد.
اولین کار این بود که قطعات ساده ای را طراحی کنیم تا ببینیم این فناوری چه کاری می تواند انجام دهد. فواد این قطعات را با استفاده از سبک های مختلف پرینت سه بعدی به شرکت های مختلف سفارش داد و سپس نتایج را بررسی کرد.
هنگامی که این کار را انجام دادید، مشخص می شود که تفاوت بین فناوری ها چیست، و ما چند مشاهدات مهم داشتیم. ما به دنبال فناوری بودیم که بتواند به یک فرآیند تولید اصلی تبدیل شود.» همچنین واضح بود که SLS فرآیندی برای جریان اصلی است، زیرا در نقطه شیرینی بین فناوری پیشرفته و آماده استفاده قرار داشت. این به شما قابلیت پیش بینی در شکل، هندسه، تحمل و خواص فیزیکی می دهد و از نظر خواص مکانیکی سازگار است.
برای Anubis، این قابل پیش بینی بودن و توانایی مطابقت با انتظارات مدل یا حتی فراتر از آن یک ملاحظات کلیدی بود. اگرچه SLS دارای جنبههای منفی بود، اما اگر کاربران محدودیتهای آن را درک کرده و در چارچوب آنها طراحی کنند، میتواند نتایج قابل پیشبینی ایجاد کند. فواد همچنین چاپگرهای FDM و SLA را آزمایش کرد، اما به این نتیجه رسید که این فناوریها برای نمونهسازی مناسبتر هستند. او می خواست کارهای تکراری و دقیق انجام دهد، و SLS پاسخ آن بود.
گام بعدی تعریف مدل کسب و کار بود، با تمایل فواد به سمت تبدیل شدن به یک دفتر خدمات چاپ سه بعدی. مشتریان قطعات خود را طراحی می کردند و Anubis مستقیماً از آن فایل ها چاپ می کرد. متأسفانه، این ایده هرگز مطرح نشد.
“ما وارد شدیم [to potential customers] فواد به یاد میآورد که با طرح فروش ما «ببینید با چاپ سه بعدی چه کاری میتوانید انجام دهید و در اینجا چند نمونه آورده شده است» و مردم شگفتزده شدند، اما تقریباً دو سال از آن چیزی بیرون نیامد. ما نمیتوانستیم چیزی بفروشیم زیرا مردم هنوز از افزودنی به عنوان نمونه اولیه استفاده میکردند. هیچ کس این اعتماد را نداشت که بیشتر از این از آن استفاده کند. آنها نمیدانستند که آیا کار خواهد کرد یا نه و زمانی برای توسعه آن نداشتند.»
فواد افسرده اما ناامید، چرخشی دیگر را این بار به عنوان یک حلال مشکل انجام داد. این طرح این بود که مشتریان علت مشکلات خود را برای Anubis توضیح دهند تا از تخصص طراحی خود برای توسعه و چاپ راه حل استفاده کند. این رویکرد مورد توجه قرار گرفت، اما نه آنطور که فواد انتظار داشت.
“تنها بخش هایی که [customers] فواد میگوید: «همیشه به خاطر ابزارهای پایانی بازو (EOAT) به ما مراجعه میکردند، زیرا آنها به ابزارهای سبک وزن نیاز داشتند که در فضای بسیار محدود کار کنند. آنها با محدودیتهای زیادی در مورد طراحی روبرو بودند و ساخت آن از فلز کارساز نبود.»
مشتریان آنوبیس عمدتاً رباتها و ادغامکنندههای اتوماسیون بودند – شرکتهایی که رباتها را با نوار نقاله و سایر تجهیزات برای خودکارسازی خطوط تولید ترکیب میکنند. در گذشته این ادغامکنندهها مشکلات جابجایی مواد را با راهحلهای مکانیکی ساده حل میکردند یا EOAT خود را میساختند که عموماً از یک صفحه فلزی و چند فنجان مکش تشکیل میشد. با پیچیدهتر شدن فناوری رباتیک، وظایف این روباتها نیز پیچیدهتر شد. آنها به سرعت و دقت بیشتری نسبت به راه حل های مکانیکی نیاز داشتند و فلز EOAT برای انجام کار بسیار سنگین و ناشیانه بود.
به این ترتیب بود که ما بر روی ابزارسازی تمرکز کردیم. مشتریانی که در ابتدا با آنها کار کردیم شروع به اعتماد به محصول کردند. برای پروژه های جدید، آنها شروع کردند به ما به عنوان اولین گزینه، نه به عنوان یک پشتیبان. فواد، که اذعان میکند که چند سال اول بسیار سخت بود، میگوید و اینجاست که ما بهعنوان یک سازنده ابزار با استفاده از چاپ سهبعدی شروع به توسعه کردیم. این کار به سرمایهگذاری زیادی نیاز داشت، اما ما از آن خارج شدیم و در نحوه ساخت ابزارآلات انتهای بازو به عنوان یک محصول استاندارد با استفاده از چاپ سهبعدی متخصص شدیم. ما هیچ رقیبی نداشتیم زیرا هیچ کس دیگری آنقدر دیوانه نبود که کاری را که ما انجام دادیم انجام دهد.»
ادامه این داستان را در ENGINEERING.com